زندگی و نقش فقاهتی ملا احمد نراقی
ملا احمد در سال 1185 ه.ق در نراق از قراء كاشان متولد شد. پدرش ملا مهدى نراقى دانشمندى ریاضىدان و فیلسوفى نوجو بود. گفتهاند كه محقق نراقى (ملا مهدى) نخستین دانشمند ایرانى است كه در زمینه علم هیئت و فلك شناسى از تحقیقات و اكتشافات علماى ریاضى فرنگ بهرهمند بوده است. ملا مهدى در كتاب المستقصى در موضوع حركت زمین تصریح به عقیده علماى فرنگ مىكند كه عموما معتقد به حركت وضعى زمیناند (1) .
ملا احمد تحصیلات خود را زیر نظر چنین پدرى آغاز كرد. در سال 1205 ه.ق. همراه با پدرش به عتبات مسافرت كرد. در كربلا، ملا احمد در حلقه درس آقا باقر بهبهانى (متوفى 1208 ه.ق) در آخرین سالهاى تدریسش حاضر شد. آقا باقر بهبهانى، كه در میان دانشمندان شیعه به نام مؤسس یا مجدد بهبهانى معروف است، بنیانگذار عصر جدیدى از تبلور اصول فقه و تسلط مجتهدین در عالم تشیع است (2) . قبل از بهبهانى علماى اخبارى از زمان ملا امین استرآبادى (متوفى 1033 ه.ق.) بر جوامع شیعه تسلط داشتند.
ملا احمد در كربلا تحصیل فقه را در مكتب میرزا مهدى شهرستانى، كه خود از شاگردان بهبهانى بود آغاز كرد. مدت این تحصیل چندان طولانى نبود زیرا در سال 1209 ه.ق. به مناسبت درگذشت پدرش به كاشان برگشت. سال بعد باز به عتبات مسافرت نمود و این بار در نجف در حوزه درسى سید مهدى بحر العلوم و شیخ جعفر نجفى، كه هر دو از شاگردان آقا باقر بهبهانى بودند، به تحصیل پرداخت.مؤلف قصص العلماء مىنویسد: «معروف است حاجى ملا احمد استاد كم دیده است و درس كم خوانده است و به فطانت و ذكاوت خویش این تحقیقات و تدقیقات را نموده است (3) » . مؤلف لباب الاباب، ظاهرا در پاسخ به این سخن، مىگوید كه ملا احمد در مدت كوتاهى موفق به اخذ اجازه اجتهاد از استادان خود شد. كسانى كه گمان مىكنند او استاد كم دیده است باید بدانند استاد واقعى هوش، ذوق و قریحه توأم با پشتكار و پژوهش مدام است. (4)
به هر حال، وقتى در اوایل سلطنت فتحعلى شاه قاجار (كه در سال 1212 ه.ق. تاجگذارى كرده بود) ملا احمد به كاشان برگشت، به عنوان یك مجتهد و فاضل شناخته مىشد. در كاشان ملا احمد بر مسند تدریس نشست. از كسانى كه به حلقه درس ملا احمد جذب شدند یكى شیخ مرتضى انصارى بود. جالب است كه شیخ انصارى در سال 1240 ه.ق به قصد زیارت مشهد و درك محضر علماى وقت از شهرهاى مختلف ایران عبور كرد. از جمله در بروجرد به حضور شیخ اسد الله بروجردى و در اصفهان به حضور سید محمد باقر شفتى ملاى ثروتمند زمان رسید. ولى بیش از یك ماه نزد آنان نماند، وقتى كه در كاشان ملا احمد نراقى را دید، چهار سال در حلقه درس او باقى ماند. (5)
ملا احمد ضمن تحصیل و تدریس، كتابهایى نوشتهاست كه در شش زمینه قابل بررسى است.
1) در «اصول فقه» پنج كتاب:
عین الاصول و اولین كتابى است كه در بیست و سه سالگى به زبان عربى نوشت. این امر گرایش او را به علم اصول از بدو جوانى مىرساند. حجیة المظنة رساله دیگرى است كه در اوان جوانى نوشت. از عنوان این رساله چنین برمىآید كه او در جستجوى یافتن تكیه گاهى اصولى براى ارزیابى استنباطات مجتهد در زمان غیبت امام (ع) و انسداد باب علم است. رساله دیگر او اجتماع الامر و النهى است كه در آن از زاویه اصولى به این نتیجه مىرسد كه امكان پیش آمدن چنین تناقضى وجود ندارد. در سال 1220 ه.ق ملا احمد شروع به شرح و تحشیه كتاب بزرگ پدرش تجرید الاصول كرد. حاصل این كار كتاب حجیم شرح تجرید الاصول است. به طورى كه ملااحمد ادعا مىكند همه مسائل علم اصول را در این كتاب مورد بحث قرار داده است. به هر حال، چهار سال بعد، یعنى در سال 1224 ملا احمد لازم مىبیند كه این كتاب را خلاصه كند. براى این منظور كتاب مناهج الاصول و الاحكام را مىنویسد كه خود كتاب حجیم دیگرى است. در این كتاب ملا احمد تصریح مىكند كه استنباطات مجتهد، در زمان غیبت امام (ع) لازم الاتباع است (6)
2) در «فقه» پنج كتاب:
مستند الشیعه اولین كتاب فقهى اوست كه درسال 1234 ه.ق آن رابه نگارش درآورد.مؤلف ریحانة الادب آنرا استدلالى، ولى غیر كامل برآورد مىكند (7)
اساس الاحكام حاشیهاى است بر شرایع الاسلام محقق حلى. اسرار الحج تنها كتاب فقهى او به زبان فارسى است. هدایة الشیعه و رسائل و المسائل دو كتاب فقهى دیگر اوست.
3) در «اخلاق و محاجه» سه كتاب:
معراج السعادة معروفترین كتاب اوست كه آن را به خواهش فتحعلى شاه به ترجمه از كتاب جامع السعادات تألیف پدرش ملا مهدى، نوشت.
وسیلة النجات كتاب اخلاقى دیگرى است به هر دو زبان فارسى و عربى. سیف الامة نام كتاب دیگرى است از ملا احمد كه در اثبات خاتمیت دین اسلام نوشته شده است. این كتاب در پاسخ به شبهاتى است كه از طرف یك مبلغ مسیحى به نام مارتین به دین اسلام وارد شده بود. این شخص كه در آن زمان در ایران به نام «پادرى» نامیده مىشد، توانسته بود با لباس مبدل طلبگى چند سالى در محضر آخوندملا على نورى (متوفى 1220 ه.ق) درس بخواند و پس از فرا گرفتن اصولى از اسلام تشكیكاتى بر آن وارد كند.طبق گفته مؤلف قصص العلماء (كه معاصر نراقى بود) ملا احمد براى نوشتن كتاب سیف الامة «ده نفر از علماى یهود را نزد خود خواست و از كتابخانه ملا موشه یهودى كتب بسیار در لغة توریة و غیر آن جمع كرده و مدتى با یهود گفتگو داشت» (8)
4) در «علوم غریبه» سه كتاب:
شرح محصل الهیئة حاشیهاى است بر كتاب پدرش ملا مهدى، خلاصة المسائل در علم حساب و كتاب . الخزائن كشكولى است از تاریخ، تفسیر، نجوم، جفر و شعر به دو زبان فارسى و عربى. این كتاب بارها در ایران چاپ شده و مؤلف ریحانة الادب آن را با كشكول شیخ بهائى مقایسه كرده است.
5) در «شعر و ادب» سه كتاب:
دیوان شعر كه هنوز چاپ نشده ولى برگزیدهاى از غزلیاتش توسط خانم اختر نراقى در سال 1350 خورشیدى به چاپ رسیده است. طاقدیس مجموعه شعر دیگرى است از ملا احمد كه در قالب مثنوى سروده است. تذكرة الاحباب ظاهرا مشتمل بر هزلیاتى است كه او به تدریج سروده است . (9)
6) در «قواعد فقه» دو كتاب :
مفتاح الاحكام درباره قواعد استنباط احكام شرعى. این كتاب مشتمل بر سه بخش است:
آخرین كتابى كه ملا احمد نوشت عوائد الایام است كه مشتمل بر 88 موضوع (عائده) و بیشتر آن در زمینه قواعد فقه است. قواعد فقه در زمان ملا احمد علم جوانى بود و هنوز داراى مرز مشخصى از علم اصول نبوده است. ملا احمد، آن طور كه در مقدمه این كتاب مىگوید این كتاب را براى تجدید حافظه به منظور یادداشت یافتههاى خود از فقه به مرور زمان نوشته است به همین دلیل آن را عوائد الایام نام گذاشته است. یكى از عائدههاى این كتاب اختصاص به بیان ولایت فقها دارد كه ملا احمد در همان ابتداى بحث آنان را حكمروایان در زمان غیبت و جانشینان امام (ع) مىنامد.
عنوانى كه به این مبحث داده شده «فى تحدید ولایة الحاكم» است. ازاین عنوان ابتدا چنین به نظر مىرسد كه ملا احمد در صدد محدود كردن ولایت «حاكم» است. ولى در متن نراقى، جز در دو مورد از موارد حقوق شخصى افراد، هیچ گونه حد و مرزى براى ولایت «حاكم» قائل نمىشود . در مقدمه این فصل ملا احمد روشن مىكند كه منظورش از حاكم همان فقیه است.
ملا احمد نراقى در این كتاب نوزده روایت در تأیید ولایت عامه فقیه مىآورد كه این روایات تا آنوقت بدین نحو مورد استناد و تأكید قرارنگرفته بود. در میان علماى متقدم بر ملا احمد اولین كسى كه اشاره به ولایت فقیه در موارد خاص كرد، محقق حلى (متوفى 672 ه.ق) است. محقق حلى در آخر باب خمس به طور ضمنى اشاره به استحقاق فقیه (به عنوان من إلیه الحكم) براى استفاده و صرف سهم امام مىكند: «یجب ان یتولى صرف حصة الامام فى الأصناف الموجودین من الیه الحكم بحق النیابة كمایتولى اداء مایجب على الغائب» (10)
علامه حلى (متوفى 726 ه.ق) نیز اشاراتى به ولایت فقیه دارد ولى اغلب آنها بر موارد قضاء افتاء است علامه در باب قضاء مىگوید: «یجوز للفقهاء الشیعة العارفین به مدارك الاحكام الجامعین لشرایط الحكم الإفتاء بین الناس و یجب علیهم ذلك حال غیبة الامام إذا امنوا الضرر و لم یخافوا على أنفسهم ولا على أحد من المؤمنین» (11) در باب خمس نیز ابن مطهر به تبعیت از محقق حلى ضمن مقایسه حكم سهم امام با حكم غائب فقیه را متولى حصه امام معرفى مىكند (12)
علامه حلى در باب جهاد مسأله امام عادل و مفروض الطاعه را به طور مبسوط مورد بحث قرار مىدهد و عقاید اهل تسنن را مورد اختیار و انتخاب یك امام از میان اهل حل و عقد و اهل شورى رد مىكند ولى نهایة خود جانشینى براى امام علیه السلام در حال غیبت معرفى نمىكند . لازم به یادآورى است كه اغلب فقهاى متقدم بر قرن هفتم هجرى نیازى به معرفى جانشین امام (علیه السلام) نمىدیدند و غالبا چنین عملى را منع مىكردند. شیخ طوسى در كتاب المبسوط در باب زكوة تصریح مىكند كه «لایجوز لغیر الأمام القائم مقام النبى صلى الله علیه و آله» (13) در واقع علماى متقدم چون كلینى و ابن بابویه صدوق و شیخ الطائفه امام علیه السلام را حى و ناظر و حاكم بر مسأله مورد بحث مىدیدند.
برخلاف علامه حلى، شهید ثانى (متوفى در 966 ه.ق) توجه بیشترى به مسأله ولایت در زمان غیبت نمود و فقیه رابه عنوان صالحترین نائب امام در موارد ولایت عامه معرفى كرد (14) با این همه شهید ثانى این موارد را محدود به افتاء و اذن جهاد مىكند به طور كلى مسأله نیابت از امام قبل از ملا احمد نراقى در كتب فقهى به عنوان یك موضوع مستقل مورد بحث و نظر قرار نگرفته بود. فقط در ابواب مختلف فقهى بر حسب ضرورت اشاراتى به عمل آمده بود .
گذشته از تبویب باب ولایت فقیه و جمع آورى احادیث ناظر بر آن، كار مهم دیگرى كه ملا احمد نراقى كرد، تحلیل عقلى در اثبات این ولایت بود در این تحلیل ملا احمد ابتدا به بداهت استناد مىكند و مىگوید:
«هر عالم و عامى مىفهمد كه اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقت مسافرت به كسى بگوید كه تو وارث و خلیفه و امین و حجت من هستى و به جاى من قرار داشته و مرجع همه امور مىباشى این بدیهى است كه این شخص عهدهدار همه چیزهایى كه به عهده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده مىشود مثل اینكه حاكمى یا سلطانى به وقت مسافرت بگوید فلان جانشین و امین من است. آیا شكى باقى مىماند كه او حق انجام هر كارى را كه در اختیار سلطان است، دارا مىباشد؟» (15)
یك نظر كلى به تألیفات ملا احمد نشان مىدهد كه كار عمده او در زمینه اصول و قواعد فقه انجام گرفته است. نوشتههاى او در اخلاق و علوم قدیمه از ترجمه و تحشیه آثار پدرش ملا مهدى فراتر نمىرود مؤلف قصص العلما درباره ملا احمد مىنویسد «اصولى صرف بود ولیكن نهایت خلاف مشهور را بین اصحاب تقویت نموده مانند اینكه عصیر عنبى را قبل از ثلثان و بعد از قلیان پاك مىداند و وقت را میان استتار قرص و ذهاب حمرة مشرقیه مىداند» . (16)
روابط ملا احمد نراقى با حكومت وقت
چنان كه شهرت دارد فتحعلى شاه از ملا احمد اذن سلطنت گرفت. مىدانیم كه این شاه به هنگام جلوس از شیخ جعفر نجفى اذن سلطنت گرفته بود. (18)
نراقى كتاب معراج السعادة را به درخواست همین پادشاه نوشت. ولى این روابط خوب باعث نشد كه ملا احمد در برابر ظلم و ستم حكام محلى سكوت اختیار كند. ملا احمد دوبار حاكم زمان را، كه ستمگر و نالایق تشخیص داده بود، از كاشان اخراج كرد و از برخورد با سلطان وقت نهراسید.
ملا احمد در قضیه اعلام جهاد علیه تجاوز روسیه به ایالات مسلمان نشین قفقاز وزنه مؤثرى بوده است. در دوره اول جنگ ایران و روس (28ـ 1219 ه.ق) مقامات حكومتى (بخصوص عباس میرزا) در سال 1223، یعنى چهار سال پس از شروع جنگ به فكر جلب حمایت علما افتادند. به نوشته ناسخ التواریخ «ملا احمد نراقى كه فحل فضلاى ایران بود... و دیگر علما و فقهاى ممالك محروسه هر یك رساله نگاشتند و خاتم گذاشتند كه مجادله و مقاتله با روسیه جهاد فى سبیل الله است» (19) . در دوره دوم جنگ ایران و روس علما در اعلام جهاد پیشقدم شدند. ملا احمد به اتفاق علماى اصفهان در سال 1241 ه.ق به اردوى سلطانیه پیوست البته نراقى از سلطانیه به كاشان برگشت و مثل برخى از علما چون سید مجاهد، براى علمدارى جنگ به تبریز نرفت.
ملا احمد در 23 ربیع الثانى 1245 ه.ق در قریه نراق با وباى عمومى واقع در آن سال درگذشت، در حالى كه به تازگى از تألیف آخرین كتابش عوائد الایام فارغ شده بود. ملا احمد شعر به لطافت مىسرود. بىمناسبت نیست كه یكى از غزلیاتش را براى حسن ختام این گفتار در اینجا بیاوریم:
پی نوشت :
1. نگاه كنید به ملامهدى نراقى، قرة العیون، تصحیح و تعلیق سید جلال آشتیانى، پیشگفتار حسن نراقى، چاپ تهران، انجمن فلسفه، ص .9
2. متأسفانه هنوز تحقیق جامعى در زمینه دورههاى تحول فقه شیعه و مكاتب مختلف آن به عمل نیامده است. كتاب پرارزش ادوار فقه، تألیف استاد محمود شهابى، متأسفانه درهمان دورههاى صدر اسلام باقى ماند. نگاه كنید به ادوار فقه، چاپ دانشگاه تهران، 1345
3. میرزا محمد تنكابنى، قصص العلما، تهران، علمیه اسلامى، 1334، ص 132
4. ملا حبیب الله شریف كاشانى، لباب الالباب، تهران، بوذر جمهرى، 1337، ص 94
5. مرتضى انصارى، زندگى و شخصیت شیخ انصارى، اهواز، 1380 ه.ق ص 70ـ 50
6. ملا احمد نراقى، مناهج الاصول و الاحكام خطى، 1269، ص .277
7. محمد على مدرس تبریزى، ریحانة الادب، تهران خیام، 1352، جلد 4، ص 184
8. محمد تنكابنى، قصص العلماء تهران، علمیه اسلامیه 1334 ص 129 براى اطلاع بیشتر در قضیه «پادرى» مراجعه كنید به كتاب دین و دولت در ایران نوشته حامد الگار چاپ دانشگاه بركلى 1969، ص 99
9. مدرس تبریزى، ریحانةالادب، جلد چهارم ص 184
10. ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن محقق حلى، شرایع الاسلام ، تهران، علمیه اسلامیه، 1337، ص 53
11. حسن بن یوسف بن مطهر حلى، تذكرة الفقهاء تهران مكتبة مرتضوى، 1334 جلد اول ص 459
12. همان منبع، ص 255
13. ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، المبسوط فى فقه الامامیة تهران مكتبة مرتضوى 1389، ص 249
14. زین الدین عاملى شهید ثانى الروضة البهیة فى شرح اللمعة مشقیة جلد دوم تهران علمیه اسلامیه 1308 صص 255 و 65ـ 264
15. ملا احمد نراقى، عوائد الایام، ص 188
16. میرزا محمد تنكابنى، قصص العلما ص 130
17. حسن نراقى، آثار تاریخى كاشان، تهران، انجمن آثار ملى، 1348، ص 75
18. محمد تقى لسان الملك، سپهر، ناسخ التواریخ، جلد اول، تهران، اسلامیه، 1325، ص .184
19. همان
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}